بسم الله الرحمن الرحیم
✨یه سری واژه ها هستن که شاید خیلی کم راجع به معنی شون فکر کرده باشیم? ولی معنی شون خیلی بلنده. یکی از این کلمات همین کلمه ی دانشجو هست. کلمه ای که وقتی وارد دانشگاه شدیم کم و زیاد برامون بازش کردن که دیگه از این به بعد تو “دانش جو”یی و خودت باید بری دنبال علم. ?
ولی باز هم بهش توجهی نشد.?
✨یه وقتایی از کتاب و جزوه خسته میشیم? یه وقتایی میخوایم بگیم خب به من چه?.یه وقتایی ناراحتیم از اینکه این استاد چرا اینقدر سخت گیره؟ ?چرا اینقدر نگهمون داشت سر کلاس؟ ?چرا نمونه سوالی نبود امتحان؟?
ولی همه ی اینا به یه چیز می ارزه . به اینکه باشیم اون یدونه ای که تغییر میده.
✨چند وقت پیش زندگی نامه ی دکتر حسابی رو میخوندم. این آدم به معنای واقعی کلمه دانش جو بوده. چندین و چند رشته رو به سرانجام رسونده? تا اینکه سر در آورده از رشته ی فیزیک و تا بالاترین قله های اون در جهان پیش رفته . جایی که با یک اشاره اش شمش طلا و چک سفید امضا بدون هیچ سوالی در اختیارش بوده. این آدم از همه ی این ها دل میکنه. دل میکنه و میاد به سرزمین خودش .
اوایل اصلا دیده نشد. حتی با بهانه های مختلف تا دم مرگ هم فرستادنش ولی اون نه باخت نه برگشت. موند و جنگید. وقتی که داشت پیشنهاد تاسیس دانشگاه رو میداد واضحا بهش گفتن که چنین چیزی برای ایران 50 سال زوده. ولی باور نکرد و جنگید و ادامه داد تا اینکه امروز به من بگن دانش جو.
ولی اینکه این اتفاق بیفته یا نه بستگی داره به همت من و به انتظارم از زندگی. اینکه این راهی که دارم میرم صرفا یه راه زوریه جهت خروج چشم حسودان ?، یه راهی که اصلا راجع بهش فکر خاصیم نکردم و دارم با جو پیش میرم? ، یه راهی که هی منتظر شم تموم بشه و بگیرم اون مدرک گریزپای رو بالاخره? ، یانه…
واقعا من همون دانش جوییم که قراره ایرانم رو 50 سال جلو بندازه ؟؟؟؟