#داستان_کوتاه آمده بود بیمارستان،کپسول اکسیژن می خواست؛امانت برای مادر مریضش……

🦋 #داستان_کوتاه آمده بود بیمارستان،کپسول اکسیژن می خواست؛امانت برای مادر مریضش….سرباز بخش را صدا زدم،کپسول را ببرد؛نگذاشت!هر چه گفتم:«امیر،شما اجازه بفرمایید.؛ قبول نکرد!،خودش برداشت…»گفت:«نه!خودم ... ادامه مطلب