◼️ #پیام_بنیاد
✍ بنیاد صدر درگذشت محمدعلی دانش آموز عزیز مدرسه پیامبر رحمت (ص) رودبار را تسلیت میگوید …
پیر شدیم …. لطفا به تصادفات جنوب کرمان پایان بدهید … لطفا امکانات را برسانید به جنوب کرمان
✍ سه روز پیش بود که خبر تصادف ام البنین ۷ ساله در جاده کلات مالک قلب همه ما را محزون کرد، حتی توان اعلام هم نداشتیم …
تا اینکه صبح امروز یک معلم جهادگر خبر تصادف محمدعلی ۱۳ ساله رساند که برای انتقال به کرمان نیاز به هلی کوپتر است…
با نماینده جنوب کرمان آقای دکتر حمزه تماس گرفتیم که پیگیری بسیار خوبی انجام دادند و با همکاری دکتر محمدی و دکتر سالاری مقدم و تیم دلسوز بیمارستان کهنوج ، همه چیز آماده برای اعزام محمدعلی بود…
البته باز هم مشکل این بود که هلی کوپتر تا سربیژن بیشتر نمیتواند بیایید و تا آنجا باید آمبولانس منتقل کنند…
دقایق آخر از کرمان اعلام شد که هلی کوپتر نمیتواند به جنوب بیاید، بدی شرایط آب و هوا دلیلشان بود …
با توجه به وضعیت وخیم محمدعلی و اجازه پزشک که شاید تنها راه را در این میدیده، اجازه اعزام محمدعلی با آمبولانس صادر میشود …
در نزدیکی کرمان، محمدعلی دچار ایست قلبی نیز میشود و تلاش برای احیای او در بیمارستان باهنر بی نتیجه میماند …
سوال اولم این است، این شرح درد نه برای محمدعلی ، بلکه برای همه مردم جنوب است که در جنوب کرمان چرا نباید برای چندصدهزار نفر جمعیت، یک آمبولانس هوایی باشد یا اگر هست چرا وضعیت محمدعلی اینگونه شد؟
شاید از این حرفم خنده تان بگیرد ، اما دیشب آرزو میکردم ای کاش خودمان هلی کوپتر داشتیم تا شاید محمدعلی الان وضعیت بهتری داشت و محمدعلی های دیگری زنده میماندند و مردم کمتری عزادار عزیزانشان میشدند.
هر روز بدنمان میلرزد که امروز این کودک و فردا آن خانواده عزادار عزیزانشان بخاطر تصادفات در این منطقه شده اند …
حالا فقر و مشکلات و هزینه های درمان بماند …
سوال دومم این است که چرا این همه تصادف و مرگ و میر بر اثر این سانحه تلخ در این منطقه وجود دارد؟
قطعا هم کارهایی انجام شده اما هنوز هزار راه نرفته وجود دارد …
شرح درد ما را فقط کسانی میفهند که به چشمان معصوم محمدعلی نگاه کنند و او دیگر نفس نمیکشد …
همکلاسی هایش دیروز را روزه گرفته بودند تا شاید حالش خوب شود و برگردد اما او دیگر برنگشت …
شرمنده محمدعلی و محمدعلی های جنوبیم که نشد برایشان کاری کنیم …
هنوز داغ ام البنین ۷ ساله که سه روز پیش در جاده چاه دادخدا غریبانه جان سپرد، بر دلمان بود که داغ دیگری بر دلمان نشست …
صبح است ، بدنمان همچنان با هر زنگ تلفن میلرزد که شاید محمدعلی دیگری ….
◾️ @BonyadeSadr