بسم الله الرحمن الرحیم
اولین بار محمد حسن را در روستای کلات مالک دیدم.
بعد از اینکه سمیه دانش آموز نخبه سوم راهنمایی بهم گفت داداشش حال خوبی نداره و دکترا گفتن مشکل خونی داره،حتی فکرش را هم نمی کردم که دفعه بعد محمدحسن 10 ساله را در بیمارستانی در کرمان به عنوان یک بیمار سرطانی ملاقات کنم…
بله امروز تشخیص داده شده که محمدحسن عزیز من سرطان خون داره…
حالا دیگر او چشم به لب های شما دارد تا برای سلامتیش دعا کنید…
و اگر خواستید او را همه جوره حمایت کنید،معنوی،مالی،روحی و…
محمدحسن جان همیشه کنارت میمانم… امروز با او تلفنی صحبت کردم … روحیه اش خدا را شکر خوب بود…
آقای دستجردی ممنون که هوای محمدحسن من را در کرمان داشتی…