#داستان_کوتاه کتاب ها را دوره ای بین بچه ها تقسیم می کرد. هر کس یک کتاب می گرفت…ژوئن 2, 2017🦋 #داستان_کوتاه کتاب ها را دوره ای بین بچه ها تقسیم می کرد. هر کس یک کتاب می گرفت، وقت آوردنش نتیجه ی کتاب ... ادامه مطلب
#داستان_کوتاه ما در طبقه پایین زندگی می کردیم و آقای کلاهدوز(شهید کلاهدوز)،طبقه…ژوئن 1, 2017🦋 #داستان_کوتاه ما در طبقه پایین زندگی می کردیم و آقای کلاهدوز(شهید کلاهدوز)،طبقه بالا.هیچ وقت متوجه ورود و خروج او نشدم. یک شب، اتفاقی ... ادامه مطلب
#داستان_کوتاه مصطفی(چمران) ریاضیش خیلی خوب بود. شب ها بچه ها را جمع می کرد کنار…می 31, 2017🦋 #داستان_کوتاه مصطفی(چمران) ریاضیش خیلی خوب بود. شب ها بچه ها را جمع می کرد کنار میدان سرپولک ؛پشت مسجدبه شان ریاضی درس می داد. ... ادامه مطلب
#داستان_کوتاه شبی از شبهای ماه مبارک رمضان، سرهنگ بابایی (شهید بابایی)، همراه ب…می 30, 2017🦋 #داستان_کوتاه شبی از شبهای ماه مبارک رمضان، سرهنگ بابایی (شهید بابایی)، همراه با خانواده در منزل ما بودند.هنگام افطار در سفره، خرما، الویه ... ادامه مطلب